جدول جو
جدول جو

معنی دل رنجان - جستجوی لغت در جدول جو

دل رنجان
(زَ کَ / کِ دَ / دِ)
دل رنجاننده. رنجانندۀ دل. آزارنده. آزاردهنده:
ناخوش او خوش بود در جان من
جان فدای یار دل رنجان من.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ اَ)
کسی که مراد دل را به انجام می رساند. (ناظم الاطباء) ، که دل به او انجامد. که دل به اومنتهی شود. مطلوب. مقصود. غایت طلب دل:
به من ده دل انجام دخترت را
به من تازه کن نام و افسرت را.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ)
رنجوردل. رنجیده دل. آزرده دل:
چوپاسی از شب دیجور بگذشت
از آن در شاه دل رنجور بگذشت.
نظامی.
نه چو من روز و شب ز شادی دور
ازپی کار خلق دل رنجور.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی است از دهستان خواجه. بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. در 44هزارگزی شمال فیروزآباد و ده هزارگزی باختر شوسه شیراز به فیروزآباد واقع و محلی است کوهستانی. معتدل مالاریائی. سکنۀ آن 389 تن است. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات، برنج و شغل اهالی آن زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل نشان
تصویر دل نشان
مطبوع مقبول خوش آیند، با اثر موثر
فرهنگ لغت هوشیار